همسایـه ی 20 سالمون داره اسباب کشی مـیکنـه بـه یـه خونـه ی دیگه. دانلود اهنگ خارجی دیس ایز مین ایز وول گفته کـه از آدمای اینجا و حرفایی کـه سر بعضی چیزا بینشون پیش اومده خیلی دلش پره و دیگه حاضر نیست با آدمای اینجوری چش تو چش بشـه. دانلود اهنگ خارجی دیس ایز مین ایز وول ینی انقد زیـاد ناراحت بوده کـه خونشو 60 مـیلیون زیر قیمت فروخته و رفته.

چنتا از وسیله هایی کـه تو خونـه ی جدید جا نمـیشدو گذاشته واسه فروش. یکیشو یـادمـه با کلی تحقیق، دانلود اهنگ خارجی دیس ایز مین ایز وول با م با هم رفتن خ. حالا امروز گذاشتش خونـه ی ما که تا براش مشتری پیدا شـه و ببرش.

من که تا حالا اینجوری اسباب کشی نکردم. یـه بار تو خیـابون موندم. مجبور شدم بیخیـال وسیله هام بشمو برم.

اما این روزا منم دارم اسباب کشی مـیکنم. خونـه رو خالی مـیکنم واسه صاحب جدیدش.

دیروز از صب کـه پاشدم همـه چیو جم کردم. بـه غیر از دو سه که تا چیز. هنوز تو طبقه ی کمدم پشت شلوار جینا و قلکم بودن. دلم نمـیخاست برم سراغشون.

مـیدونی! اصن چیزای خاصی نبودن، ولی واسه من خیلی خاص بودن. خیلی.

امروز صب پاشدم گذاشتمشون تو یـه کیسه ی خوشگل.

به دوستم اس ام اس زدم کـه هارد اکسترنال مـیخای؟ اون روز کـه رفتیم با همتاب ببینیم گفت مـیخاد ولی مدلی کـه مـیخاست اونجا نبود. اینم من کلییییییی با سختی پیدا کردم. کلی تو دیجی گشتم، بود، ولی موجود نبود. چنتا مغازه ام سر زدم، نداشتنش. بلخره تو یکی از مغازه ها پسره بهم گفت اگه واقعن مـیخام مـیتونـه برام سفارش بده بیـارن. گفتم آره. واقعن مـیخام. تقریبن سه هفته پیش بـه دستم رسید. خیلی خوشگل بود. همونجا تو مغازه بودم کـه یـه پولی کـه خیلی وخت بود طلبکار بودم، بـه حسابم واریز شد. بدو بدو پله ها رو رفتم پایین و چسبیدم بـه ویترین مغازه ی شکلات فروشی.

یـه عالمـه شکلاتای خوشگل و خارجی داشت. رفتم تو و از هرکدوم چنتا دونـه ورداشتم. بگذریم کـه سر خ یـه مدلی کـه من 5 که تا دونـه مـیخاستم ازش و زیر 500 گرم نمـیداد، چقد چونـه زدم و محاسبه کردیم و وزن کشیدیم که تا شد. تو آخرین لحظه یـه آبنبات چوبی بزرگ قلبی صورتی ام ورداشتم.

بعد از اون کارم این شده بود کـه هرروز وختی علی نیس برم سر کمدش و دی ویدیـاشو بجورم و فیلمایی کـه به نظرم مـیاد خوب باشـه، وردارم و کپی کنم بریزم روی هارد. حدود صدتا فیلم بـه اضافه ی دوتا فیلمـی کـه خودم خیلی خیلی خیلی دوسشون داشتم.

تو مدت این دو سه هفته، بازم بـه گنجینـه ی شکلاتا اضافه کردم. دوتا بسته ام تخمـه آفتابگردون آبلیمویی و سهم خودم از کوکیـای شکلاتی. دونـه دونـه گذاشتمشون تو کیسه های کوچولو و سرشونو با ربان بستم. یـه بسته ی بزرگم فندق.

امروز صب هارد اکسترنالو دادم علی ببره جلو ایسگاه چاراه ولیعصر بده بـه جلال. بهش گفتم فرمتش کن فقط. یـه چنتا فیلم روشـه. همـه ی شکلاتا با یـه بسته از تخمـه ها رو دادم بـه علی. گفتم ببر با دوستات بخور. یـه بسته شم گذاشتم تو کشوی اون یکی داداشم.

یـه مدت طولانی نشستم بـه آبنبات قلبی صورتی نگا کردم. فقط همـین یدونـه صورتی بود. آقاهه گفته بود قرمزاش خوشمزه اس. ترشـه. ولی من قلبیـه صورتی مـیخاستم. گفتم مزه شربت مـیده این ینی؟ گفته بود نمـیدونم! من قرمزشو خوردم، خوشمزس. گفتم آخه صورتی مـیخام! قلبیـه صورتی.

حتا دلم نخاست بازش کنم ببینم چه مزه ایـه. همونجوری مچاله جلو درون کمدم نشستم هی نگاش کردم و دندونامو رو هم فشار دادم. اولش مـیخاستم بدمش علی با هارد بدش بـه جلال، ینی مـیخاستم بـه جلال بگم این قلبه رم بده بـه دوس ت. ولی بعدش دلم نخاست. آخه واسه اون نخریده بودم که! اصن من خیلی وخت بود دلم قلبیـه صورتی مـیخاست. حالا داشتمش. ولی کاش نداشتم.

زل زده بودم بـه آبنباته و همـه ی روزایی کـه دیجی کالا رو زیر و رو مـیکردم واسه یـه هارد لعنتی. روزیی کـه پسره گفت برام مـیاره. روزی کـه زنگ زدم و گفت آورده. همـه ی روزایی کـه یواشکی بدون اینکه کمد علی رو بـه هم بریزم فیلم ور مـیداشتم. روزایی کـه با وسواس مـیرفتم شکلاتای کوچولو خوشگل مـیخ. حتا اون ده که تا دونـه آدمس خرسی. ینی نـه تا. یکیشو خیلی وخت پیش آقا دریـانی داده بود بهم. و من نگهش داشته بودم تو همـین جعبه.کنار بسته های هات چاکلت و نسکافه فوری. یـادم اومد.

ذره ذره، روز بـه روز یـه کلکسیون خوراکی و فیلم جم کرده بودم، با چه ذوقی. با چه وسواسی. حالا بدون اینکه نگاشون کنم جعبه رو خالی کردم تو کیسه ی پلاستیکی و دادمش بره.

فقط همـین قلبی صورتی رو نگه داشتم. آخه این یـه قلب صورتی معمولی نیس. یـه آبنبات قلبی صورتیـه! یـه آبنبات قلبی صورتیـه واقعی! واسه خوده خودم! بـه هیچنشونش ندادم، ولی خیلی وختا رفتم سر کمدم و وایسادم یواشکی نگاش کردم. ذوق کردم واسش. و بعد دوباره قایمش کردم تو جعبه.

نمـیدونم چقد، ولی انقد نشستم اونجا که تا بازی والیبال تموم شد و همسایـه مون اومد دمـه درون واسه خظی.

 رفتم تو دسشویی. با آبنبات قلبی صورتی. واسه آخرین بار نگاش کردم. بعدش با همـه ی زورم دسته شو شکوندم و انداختمش تو کاسه توالت. فلاش تانکو کشیدم و اومدم بیرون.

همسایـه هنوز جلو درون بود. بغلم کرد و گفت بدی از ما دیدی حلال کن.

: دانلود اهنگ خارجی دیس ایز مین ایز وول




[مطالب-در گلوی من ابر کوچکیست... دانلود اهنگ خارجی دیس ایز مین ایز وول]

نویسنده و منبع |